آنجا همه ماجرا را تعریف کردیم و ضمناً گفتیم مجری یکی از برنامههای مترقی شاهنشاه هستیم و داریم کارخانه اتومبیلسازی میسازیم. جوابی ندادند. معلوم شد همه افراد به دلیل تظاهرات و گلاویز شدن با پاسبانها توقیف شدهاند و کسی گوشش به حرفهای ما بدهکار نیست در اتاق بازداشتگاه شهربانی زندانیها جوک میگفتند و صدای خنده و شوخی ما افسر کشیک را که ستوانی کرمانشاهی بود عصبانی و کلافه کرده بود. ستوان در اتاق را باز کرد و مقدار زیادی فحش چارواداری به همه ما داد و محکم در را بست و رفت.