اسرای زن و زنان فراموش شده جنگ ایران و عراق
به نظر میرسد که در جنگ ۸ ساله ایران و عراق پس از چند ماهه اول که مسئولان و نیروهای حکومتی در سردرگمی بودند تصمیمی تلویحی برای ممانعت از حضور زنان در جبهه گرفته شد. تصمیمی که در بعضی مقاطع به دلایل مختلف از اصرار خود زنان گرفته تا ضرورتهای جبهه و محدودیتهای مکانی، امکان اجرای آن وجود نداشت. ردی از زنانی که قبل و بعد از این منع در جبهه ها بودند و اسیر شدند در روایات رسمی پیدا نمیشود. روایاتی که در آن اتفاقات ناگزیر و واقعی جنگ، از همرزمی و همسنگری زنان با مردان گرفته تا دستاندازیها و تجاوز احتمالی دشمن به آنان، از آنجا که با تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی از جنگ منطبق نیست حذف شده است.
“کلیه اسرای جنگ با تمام تعداد بازداشت شدگان را فوراً از راه مرزهای زمینی از جمله خانقین و قصرشیرین و مناطقی که مورد توافق دو طرف خواهد بود، آزاد خواهیم کرد و ما اولین گام در این زمینه را روز جمعه هفدهم اوت [۲۶ مرداد] برخواهیم داشت.” این بند چهارم از نامهای است که صدام حسین در ۲۴ مرداد ماه سال ۱۳۶۹ برای اکبر هاشمی رفسنجانی نوشت.
در روز ۲۶ مرداد اولین گروه اسیران جنگی ایران در دست عراق به کشور بازگشتند. ستاد رسیدگی به امور “آزادگان” که در ۲۲ مرداد ۶۹ تشکیل شده بود، تبادل حدود ۵۰ هزار اسیر جنگی “مرد” را برعهده گرفت. در این میان در روایت رسمی جمهوری اسلامی اسم ۵ زن اسیر هم شنیده میشود زنانی که پیش از آن در اواخر سال ۱۳۶۲ آزاد شده بودند.
جنگ ۸ ساله ایران و عراق در ایران، چهرهای کاملا مردانه داشت. عکسها و فیلمها از سربازان، شهدا، اسرا و بعدها هم “جانبازان جنگ” همه از مردان و کودکسربازانی است که به جنگ رفته بودند.
غیاب زنان به آن معنی نیست که آنان در میان آسیبدیدگان و قربانیان این جنگ طولانی و ویرانگر نبودند، چرا که لااقل در شهرهای مرزی درگیر جنگ، زنان زیادی میزیستند که اگر خودشان هم به جبهه نرفته بودند جبهه به خانهشان آمده بود.
در روایت رسمی هم زنان به نوعی دیگر حضور دارند. پای اتوبوسهای بدرقه مردان به جبهه و استقبال از اسیران آزاد شده یا در حال آشپزی در پشت جبهه و تدارکات بستهبندی غذا برای رزمندگان. در بعضی از خاطرات جنگ هم گفته شده که از زنان برای تطبیق عکسها و شناسایی و کفن کردن کشتهشدگان جنگ کمک گرفته میشد چرا که آنان دقت نظر بیشتری برای تطبیق عکسها و چهرههای مثله شده داشتند.
با این وجود پربیراه نیست اگر بگوییم غیاب حضور زنان در جبههها علاوه بر کم تعداد بودن آنان در خطوط مقدم، ناشی از وجود “خواستی” برخواسته از قرائت ایدئولوژیکی مردانه برای حذف زنان هم بود.
نسبتِ بیتناسب
در میان گزارشها و اسناد در دسترس درباره این جنگ فقط از ۵ اسیر زن نامبرده میشود. “فاطمه ناهیدی”، “شمسی بهرامی”، “معصومه آباد”، “حلیمه آزموده” و “خدیجه میرشکار”. در واقع درباره تعداد اسرای زن ایرانی در جنگ، آمار روشنی منتشر نشده، در برخی منابع از رقم ۷۱ سخن به میان آمده و در منابع دیگراین تعداد ۱۷۱ نفر گزارش شده است.
این در حالی است که براساس آمار بنیاد شهید در خلال سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ تعداد ۶ هزار و ۴۲۸ زن در نتیجه جنگ جان خود را از دست دادند. بر اساس آماری به نقل از نشریه داخلی بنیاد شهید و امور ایثارگران، ۵۰۰ نفر از این زنان در جبهه ها بودند و بقیه در بمباران شهرها جان باختند. بر اساس همین آمار ۲۵۰۰ نفر از آنان در سن ۱۰ تا ۳۰ سالگی بودند.
براساس آمار بنیاد جانبازان و امور ایثارگران که در شهریور ۱۳۸۱ به تفکیک جنسیت و گروههای جانبازی منتشر شد، تعداد کل “جانبازان جنگ” زن ۵ هزار و ۷۳۵ نفر است که از این تعداد ۳ هزار و ۷۵ نفر بالای ۲۵درصد “جانبازی” دارند.
آمنه وهابزاده از مجروحان جنگ ایران و عراق در گفتگو با تلویزیون دولتی ایران داستان اعزام خود به جبهه را اینگونه روایت میکند: “روز دهم جنگ، همراه سیصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم. وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند و من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود …خرمشهر که سقوط کرد، ما تا پشت کشتارگاه عقب کشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج) مستقر شدیم. چون خرمشهر خالی از سکنه شده بود، از ما نیز خواستند تا شهر را ترک کنیم. ما جزء آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج میشدیم. بعدها در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس شرکت کردم. در والفجر یک شیمیایی شدم… هفت بار مجروح شدم. پای چپم ترکش خورده …”
تعدد دفعاتی که وهابزاده مجروح شده حاکی از آن است که او نه تنها در ابتدای جنگ که تا ماهها بعد از آن هم در خط مقدم جنگیده بود و چنانچه از خلال خاطرات زنان و مردان جبهه رفته برمیآید زنان امدادرسان و پزشک در خطوط مقدم کم نبودند.
معصومه آباد یکی دیگر از زنان به اسارت گرفته شده در ذکر خاطرات خود درباره زمانی که به اردوگاه اسیران جنگی موصل منتقل شده بود، میگوید: “حدود ۱۵۰۰ اسیر در آنجا بود که همه غیرنظامی بودند. در هنگامی که عراق به خرمشهر حمله کرده بود و قبل از رسیدن نیروهای نظامی ایران همه را به اسارت گرفته بود. حدود ۲۰ زن خرمشهری آنجا بودند که آنها را همراه با برادر، فرزند و یا همسرانشان اسیر کرده بودند.”
“راحله غ” یکی از زنانی که در خرمشهر اسیر شد در گزارشی می گوید: “آن ماههای اول جنگ بحث جنسیت اصلاً مطرح نبود. هراس بود وکمبود هرچه فکرش را کنید، از رزمنده گرفته تا غذا و دارو. همه هرکار از دستمان برمیآمد انجام میدادیم. روزهایی بود که من لحظاتی به تیمار زخمیها مشغول بودم، نیمساعت بعد اسلحه به دست در جواب گلولههای بعثیها، شلیک میکردم و ساعاتی بعد دست پیرمرد و پیرزنی تنها را گرفته بودم تا آنها را سوار ماشینی کنم که سرنشینهایش داشتند از شهر فرار میکردند.”
داستان سوسنگرد
بر اساس همین گزارش، به گفته “زهره ن” یکی دیگر از این زنان، بعد از حمله به سوسنگرد و تجاوز به زنان و دختران در آنجا توسط نیروهای عراقی در آبان ماه سال ۱۳۵۹ از رفتن زنان به جبههها ممانعت به عمل آمد و احتمالا همین اتفاق هم آغازی برای حذف تصویر زنان از تاریخ جنگ در خط مقدم جبهه ها شد.
“زهره ن” میگوید: “وقتی عراقیها به سوسنگرد به آن شکل وحشیانه حمله کردند و قضیه تجاوز به زنان و دختران سوسنگرد رخ داد، دیگر نیروهای نظامی شهر اجازه ماندن به ما زنان ندادند.”
داستان سوسنگرد هر چند در حال حاضر توسط مقامهای محلی این منطقه تکذیب میشود، اما شرح آن در همان زمان در روزنامه اطلاعات آمده بود. در سال ۹۲ هم سایت مشرق یادداشتی را از حمید داوودآبادی سردبیر مجله جنگی “فکه” منتشر کرد که نوشته بود: “خواهران گمنام … به دست نیروهای پلید بعثی میافتند، آنها را اسیر میکنند، به اردوگاه خود میبرند، مورد شکنجه و آزار قرار میدهند و بعد از ضرب و جرح، زنده به گور میکنند. بعد از آزاد سازی این منطقه این جنایت بزرگ به وسیله یکی از اسرای عراقی فاش میگردد… آنها خواهرانی اهل سوسنگرد و از روستای اطراف آن بودند و در میان آنها دختر بچه ۷ ساله و پیرزن ۷۰ ساله هم مشاهده می شد.” بنابه گفته همین تاریخنگار جنگ “معلوم نیست چرا امروز دیگر از آن مکان و محل دفن خواهران گمنام هیچ اثری نمانده و حتی از آنها حرفی هم زده نمیشود؟”
زهرا حسینی راویِ کتاب “دا”، درباره جنگیدن زنان در خرمشهر میگوید که وقتی به این شهر حمله شد تعدادی از زنان گفتند ما میخواهیم بمانیم و از شهر دفاع کنیم. این مسئله در آن دوران، اصلا امکان پذیر نبود و مسئول نظامی منطقه به آنها می گوید که ابدا نمی توانیم این درخواست شما را قبول کنیم و شما باید بلافاصله از شهر خارج شوید.
این زنان وقتی مخالفت فرماندهان سپاه را دیدند، مقابل مسجد جامع خرمشهر تظاهرات میکنند و حتی بازداشت میشوند. در نهایت یک روحانی در این میان پادرمیانی کرده و اجازه جنگیدن زنان را از فرماندهان سپاه میگیرد.
زنانی که غیب شدند
به نظر میرسد که در جنگ ۸ ساله ایران و عراق پس از چند ماهه اول که مسئولان و نیروهای حکومتی در سردرگمی بودند تصمیمی تلویحی برای ممانعت از حضور زنان در جبهه گرفته شد. تصمیمی که در بعضی مقاطع به دلایل مختلف از اصرار خود زنان گرفته تا ضرورتهای جبهه و محدودیتهای مکانی، امکان اجرای آن وجود نداشت. ردی از زنانی که قبل و بعد از این منع در جبهه ها بودند و اسیر شدند در روایات رسمی پیدا نمیشود. روایاتی که در آن اتفاقات ناگزیر و واقعی جنگ، از همرزمی و همسنگری زنان با مردان گرفته تا دستاندازیها و تجاوز احتمالی دشمن به آنان، از آنجا که با تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی از جنگ منطبق نیست حذف شده است.
در روایت حکومتی خاطرات زنان اسیر به روایتهای همان ۵ زنی محدود شده است که کاملا در چارچوب حاکمیتی و قرائت ایدئولوژیک مذهبی و مردانه ساخته شده از روایات جنگ جای میگیرد، با این وجود همین زنان هم حتی در مقایسه با همقطاران مردشان از بیمهری و ناسپاسی حاکمیت در مواجهه با خود مینالند.
منبع: بیبیسی فارسی