نعشِ اصلاحاتِ محافطه کار و اصلاح طلبان محافظه کارتر از اصولگراها
متاسفانه تا وقتی بخشی از راهبران اصلاحات، منکر به بن بست رسیدن راههای موجودند و فقط از مردم می خواهند تا به وعده های گنگ و در انتخاباتی بی فایده و پر ضرر رای دهند، اتفاق خاصی در اصلاحات نمی افتد و مردم نیز حق دارند که برای این اصلاحاتِ محافظه کار شده، مجلس ختم بگیرند زیرا اصلاحاتی که توان دیدن واقعیت را ندارد، مرده است و "نعش اصلاحطلبی روی دستان ماست"(تاجیک) و این نوع از اصلاح طلبان نیز؛ که محافظه کارتر از اصولگرایان هستند؛ شایسته عدم همراهی!
حسین جعفری
بهزاد نبوی گفته:
” عدهای میگویند که این مجلس ضعیف بوده است، من نمیدانم ضعیف و قوی بودن مجلس را چگونه تشخیص میدهند، مگر مجلس ششم چه کاری کردند که آنها نکردند یا اینها چه کار نمیکنند که آن مجلس کرد؟ مگر مجلس ششم چه گلی به سر مردم و کشور زد؟
وقتی میگویم انتخابات پر شور منظورم حاکمیت است یعنی حاکمیت کاری کند که حضور مردم پرشور شود، ما نبایستی به دلیل اینکه دادههایمان میگوید مردم به ما اقبال ندارند یا مشارکت پایین است شعار شرکت نکردن در انتخابات بدهیم؛ هیچ عیبی ندارد که در انتخابات شرکت کنیم و شکست بخوریم.”
شوربختانه این نوع اظهار نظرها (که زیاد هم شده)؛ نشانمی دهد که برخی از بزرگان اصلاحات بجای پاسخ دادن به انتقادات، با فرار رو بجلو رسماً اعلام هم می کنند که بی فایده اند اما قصد دارند این انفعال را با نعل وارانه زدن، بعنوان مدال اصلاح طلبی به خورد ملت دهند و استمرار بخشند.
واقع آن است که جناب نبوی نمی گوید وقتی حتی با مجلس ششم هم نمی توان کاری کرد و گام اصلاحاتی برداشت و یا از کار غلطی جلوگیری کرد؛ پس دلیل شرکت در این انتخابات بی فایده چیست؟ و از آن بدتر مفتخرانه تلاش می کند تا صورت مساله ی نقدها به چگونگی شرکت در انتخابات را وارانه به شکست و پیروزی تقلیل دهد، در حالی همه ی نقدها آن است که پیروزی برای رسیدن به چه هدفی و شکست به چه قیمت و قصدی؟
جناب نبوی می داند اساس نقدها به امثال او و جناب خاتمی این است؛ جرا برای آنها صرف نظر از گام برداشتن به جلو؛ حضور در انتخابات ارزش دارد ولو آنکه با شرکت نه تنها به اهداف اصلاحی نمی رسند که گام ها به عقب هم می روند! جالب انکه جناب نبوی بجای ارائه راهکار جدید؛ حتی با افتخار هم می گوید؛ مگر با مجلس ششم چه تخم دو زرده ایی برای اصلاحات تولید شد که حالا با مجلس امیدی انتظار حرکت بجلو دارید؟!! و نتیجه می گیرد؛پس دندان لق حرکت اصلاحی را از بیخ برکّنید و فقط رای دهید ولو انکه اصلاحات را به مسلخ قدرت مطلقه می بریم!
خلاصه ی صریح ادعای نبوی این است: دلیل نداریم! نتیجه شرکت در انتخابات نمایشی و مهندسی شده هم لغو و مهمل است!! اما چون ما می گوییم بیایید در انتخابات شرکت کنید!
خاتمی و امثال بهزاد نبوی باید برای ترغیب و “تکرار” دعوت مردم به رای دادن، دلیل موجه ارائه کنند و صادقانه و شفاف بگویند اگر گامی بجلو بر نمی دارند؛ لااقل با رای ملت چه چیزی را دفع می کنند و از طرفی وقتی رسماً اعلام می فرمایند که رای مردم به سخره قدرت گرفته می شود و در مجلس و دولت کاری نمی توانند انحام دهند! خب جرا مردم را به رای دادن بی قید و شرط دعوت می کنند؛ در حالی که بدرستی واقفند که چه با رای به لبخند روحانی (و حتی تبسمِ خاتمی) و چه با رای به اخم و تندیِ رئیسی، هیچ چیزی عوض نمی شود، و چرا در این نمایشنامه قدرت مطلقه اصرار دارند که ایفای نقش کنند؟! (و البته مدتهاست که بخشی از مردم به این رسیده اند که می گویند؛ مرده شور؛ لبخند و اخمتان را یکجا با هم ببرد!)
نکته ی آخر، بدانیم شرط توقف و تغییر مسیر از راه به بن بست رسیده فعلی، وجود راه بدیل نیست!! اصلاحات مُصرِ بر رویکردهای نادرست؛ عین محافظه کاری است. بلکه اول قدم اصلاح رویکردها آن است که با خود صادق باشیم و بپذیریم که راهی که در حال رفتنش هستیم به ترکستان و جهنم ختم می شود و سپس در مفاهمه ایی فراگیر؛ راه بدیل را بدست آوریم!
متاسفانه تا وقتی بخشی از راهبران اصلاحات، منکر به بن بست رسیدن راههای موجودند و فقط از مردم می خواهند تا به وعده های گنگ و در انتخاباتی بی فایده و پر ضرر رای دهند، اتفاق خاصی در اصلاحات نمی افتد و مردم نیز حق دارند که برای این اصلاحاتِ محافظه کار شده، مجلس ختم بگیرند زیرا اصلاحاتی که توان دیدن واقعیت را ندارد، مرده است و “نعش اصلاحطلبی روی دستان ماست”(تاجیک) و این نوع از اصلاح طلبان نیز؛ که محافظه کارتر از اصولگرایان هستند؛ شایسته عدم همراهی!
در پست قبل با نقل فرمایش جناب نبوی عرض شد که؛ “خلاصه ی صریح ادعای نبوی این است: دلیل نداریم! نتیجه شرکت در انتخابات نمایشی و مهندسی شده هم لغو و مهمل است!! اما چون ما می گوییم بیایید در انتخابات شرکت کنید!
در این پست به بخش فاجعه آمیز جناب سخنان بهزاد نبوی می پردازیم؛ آنجا که می فرماید:
“سه راه بیشتر برای تغییر وضع کشور بیشتر نمیشناسم، یک راه انقلاب است، یک راه دخالت خارجی و یک راه دیگر هم اصلاحات است .
راه سوم اصلاحات است که من هیچ دفاعی از آن ندارم و خیلی بد است، اما از برهان خلف به آن میرسم یعنی وقتی دو گزینه دیگر را کنار میگذارم به آن میرسم مگر اینکه راه چهارمی معرفی شود.”
متاسفانه در این سخنرانی رسماً می گوید که از اصلاحات دفاعی ندارد و فقط از برهان خلف به اصلاحات می رسد! این نوع استدلال در مورد ضرورت اصلاحات، فاجعه است! اینکه می فرمایند از اصلاحات دفاعی ندارد نه از آن جهت است که دفاعی می توان کرد، اما ایشان مطرح نمی کنند بلکه ظاهراً اصلاحات موجود با این رویکردها و نتایج و انفعال اصولاً قابل دفاع نیست و لذا چنین می شود که جناب شان به برهان خلف تمسک می کنند و با دوگانه سازی کاذب؛ اصلاحات را اثبات کنتد!
نگاهی دو باره به شیوه ی اثباتِ اصلاحات توسط جناب نبوی:
۱-ایشان در ابتدا از دوگانه ی “اصلاحات” با “انقلاب ( و دخالت نیروهای خارجی)” رو نمایی می کند.
۲-سپس به درستی به نفی و رد “انقلاب ( و دخالت نیروهای خارجی)” می پردازد.
۳- با استفاده ار برهان خلف، نتیجه می گیرد وقتی در انقلاب در دوگانه ینذکور؛ انقلاب رد می شود بناچار، اصلاحات اثبات می شود!
ظاهراً آنچه در انتهای کلام نبوی آمده –” مگر اینکه راه چهارمی معرفی شود “، تعمداً توسط ایشان نادیده گرفته می شود؛ تا بتواند با مهندسی حالت های قابل تصور، اصلاحات غیر قابل دفاع را اثبات نماید.
در خصوص حالت دیگر قابل تصور برای اصلاحات خواهم نوشت. اما نگاهی دوباره به این استدلال ضروری است تا عمق فاجعه را روشن کند.
تامل اندک در دوگانه سازی تصنعی نبوی روشن می سازد که نتیجه ی عملی و عینی برهان خلف جناب نبوی در دوگانه سازی کاذبِ “یا انقلاب یا اصلاحات” به دو گانه ی واقعیِ “یا انقلاب یا خودکامگی” استحاله می شود و ایشان چون (بدرستی) با انقلاب مخالف است و اصلاحاتی که او می فهمد؛ هم بی فایده و هم غیر موثر و اصولاً بنا به تعبیر ایشان غیر قابل دفاع است، پس ناگزیر حکومت اقتدارگرا و خودکامه را ترجیح می دهد و اصلاً زحمت یافتن راه بدیل و روش های جدید اصلاحی را به خود نمی دهد!
آیا واقعاً این نوع استفاده ار برهان خلف برای حمایت و دفاع از اصلاحات (و در حقیقت اقتدارگرایی و اقتدارگرایان) فاجعه نیست؟!
… وقتی دلیلی بر اثبات موثر و نتیجه بخش بودن اقدامات اصلاحی نداریم و یا راهکارمان با رویکرد اصلاحات موجود ( منفعل و بی عمل و خنثی)؛هیچ دستاردی ( که بشود باستناد آن از اصلاحات قابل دفاع کرد) ندارد و مدعی هم هستیم که “برخی میگویند که بعد از گذشت ۲۳ سال نتیجه اصلاحات مشخص نیست … سن من قد نداد، امیدوارم سن شما قد بدهد. نمیگویم حرکت اصلاحی معجزه میکند یا دستاوردهای فوقالعاده ای داشته است”، آیا بهتر نیست همانند محمد رضا خاتمی برخورد کنیم؟
محمد رضا خاتمی گفته بود؛؛” اصلاحطلبان تمام تلاششان را میکنند که این نظام را اصلاح کنند، اگر روزی به این برسیم که این نظام اصلاح پذیر نیست و اصلاح نشد؛ وارد فاز دیگری نخواهند شد. ممکن است گوشهگیری و سکوت پیشه کنند یا به دنبال کار و زندگی خود بروند.”
امروز بسیاری از ما باور دارند که دوره ی انقلاب کردن در جهان بسر رسیده و دورانِ جنبش های مدنی و اجتماعی است که می تواند با ایجاد توازن قدرت و کاهش قدرت اقتدارگرایی، دمکراسی و آزادی را به ارمغان آورد.اما نه با اصلاحاتی که نمی توان از آن دفاع کرد و مایوسانه و از سر استیصال با برهان خلف به آن رسیده باشیم، بلکه با “جنبش” و تحرک و خروج از انفعال و تدبیر اقدامات فعال!
هر قدر که دوگانه ی ” یا خودکامگی یا انقلاب” ، کاذب و نادرست است اما دوگانه ی “اصلاحاتِ محافظه کار” با “اصلاحات فعال و پیگیر مطالبات مردم”،دوگانه ایی واقعی است که تعیین می کند آیا انقلاب می آید یا اجازه ورودش نمی دهند.!
به اعتقاد نگارنده، اصلاحات جوانه زده و با یافتن راههای جدید، خود را از جسم پیر و نا توان و بی تحرک فعلی رهایی می دهد. اصلاحات پوست اندازی می کند و به نوعی می میرد! اما جان تازه می یابد و زنده بودنش با مردن و ترک منزل قبلی میسر است.
پینوشت:
۱-مهمترین تفاوت جریان اصلاحات با جریان اقتدارگرایی در این مهم است که در اصلاحات راهبر همانند رهبر اقتدارگراها (که تنها مغز متفکری است که همه ی مغزها بخاطرش تعطیل و گوشها کشیده شده تا منویاتش را بشنوند و دهانها گشاده، تا هلهله ی تایید سر ندهند) وجود ندارد و رابطه ی راهبران گرانقدر اصلاحات با بدنه ی هوادار، در جریانِ گفتگو و نقد درون گفتمانی تقویت و قوام می یابد. در این پروسه، اصلاحات “نو به نو” می شود و بهترین راه ها و رویکردها با کمک عقل جمعی تعیین می گردد.
۲-آنچه عرض شد در مقام مجادله ی احسن با بهزاد نبوی بعنوان اصلاح طلبی کم نظیر، شجاع و مرد ( بمعنای اتم کلمه) بود تا بجای رضایت به انفعال فعلی اصلاحات به حالتهای دیگر هم بیاندیشد و به راه خروج از بن بست هم فکر کند و البته همین نقد صریح نیز بدلیل ایستادن بر شانه های استوار راد مردانی چون اوست که اجازه ی طرح می یابد .