همه از من عذرخواهی کردند، بهخصوص وقتی موی سپیدم را میدیدند
بهمحض برگشت از بیمارستان به داروخانه امیراباد رفتم و کلروکین خریدم. این سومین بار بود که بعد از رفتن به بیمارستان کلروکین میخوردم. دفعه پیش که در بیمارستان شریعتی با بیمار کورونا مواجه شدم و از داروخانه بیمارستان تقاضای کلروکین کردم بهمن ندادند و با هزار دعوا تونستم ۴عدد تهیه کنم.
حکیمه صادقیان
دیروز از ۸صبح تا ۲بعدازظهر بیمارستان بودم. جلسه دفاع تز، جلسه گروه و بعد از ده تا دو در اتاق اکو بودم. مجبور شدم سه اکوی مری انجام دهم. در حقیقت آخرین اکوی مریام را ۲۹بهمن انجام داده بودم.
یک اکوی مری در اتاق عمل بود. دو تای دیگر یکی مرد میانسال مو سفیدی بود که با مادرش یک خانم ۸۰ساله خانم دکترصادقیان را پیدا کرده بودند برای اکوی مری و در رودربایستی اخلاقی قرار گرفتم.
البته با تجهیزات حفاظتی که گروه یاریرسان شاهرود تهیه کرده بودند خودم، دستیارم و پرستار و منشیام همه با تجهیزات کامل اکوی مری را انجام دادیم.
بهمحض برگشت از بیمارستان به داروخانه امیراباد رفتم و کلروکین خریدم. این سومین بار بود که بعد از رفتن به بیمارستان کلروکین میخوردم. دفعه پیش که در بیمارستان شریعتی با بیمار کورونا مواجه شدم و از داروخانه بیمارستان تقاضای کلروکین کردم بهمن ندادند و با هزار دعوا تونستم ۴عدد تهیه کنم.
بهمحض رسیدن به خانه و انجام اقدامات بهداشتی بعد از بیمارستان که این روزها کم هم نیست، شروع کردم به خواندن پیامهایم.
باکمال تعجب دیدم نوشته شده خودروی شما بهعلت عدمرعایت حجاب در پارک وی توقیف شده و برای رفع توقیف به پلیس امنیت اخلاقی مراجعه کنید.
باورم نمیشد بعد از یک روز کاری سخت و خوردن کلروکین و انجام اکوی مری بیمار احتمالی کرونا، با تجهیزات تهیه شده توسط خودت و نه بیمارستان، جواب خدمتت به مردم و جامعه اینست؟
باورم نمیشد. گفتم شاید شماره خودرو اشتباه باشد. چک کردند و گفتند درست است. من اهل عدمرعایت حجاب نیستم اما شاید در ایام کرونا بهعلت آلودگی تا زمانی که دستم را ضدعفونی و روسریم را درست کنم طول بکشد!
خیلی تاسف خوردم اما طبعا ناامید نشدم. من و ناامیدی! صبح امروز کارهای انجمن یاریرسان شاهرود را انجام دادم. گان و ماسک به بیمارستان امیر نازیآباد رساندم و به اداره پلیس رفتم.
البته آنجا بغض کردم نه بهخاطر خودم، بهخاطر کشورم. برخورد پلیس بسیار محترمانه بود. همه از من عذرخواهی کردند، بهخصوص وقتی موی سپیدم را میدیدند. بهرحال من ۵٣سال سن دارم.
پلیس میگفت ما خواهش کردهایم درزمان کرونا این سختگیریها کاهش یابد اما مسئولین زیربار نرفتهاند.
من هرگز از خدمت به کشورم و مردمم ناامید نمیشوم. حتی اگر بر سرم سنگ ببارد اما قانونگزاران عزیز باید قوانین را بازنگری کنند.
قوانین باید در جهت حمایت از مردم باشد نه آزار مردم. باید در این شرایط حمایت حداکثری از پزشکان و کادر درمان که سلامتی خود و خانواده خود را بهخطر انداختهاند بشود. ماهر روز شاهد بستریشدن یا ازدسترفتن یکی از همکارانمان هستیم. جامعه پزشکی نیز باید همدیگر را حمایت کنند.
با احترام