دوران کرونا (۴۹)؛ تمرکز قدرت ـ راه نجات (۱۱-۲)
حسین رفیعی
راه نجات چیست؟
ریاست جمهوری در سخنرانی مورخ ۶ تیرماه ۱۳۹۷ با روحیهای مصمم گفتند که حاضرند جانشان را فدای ایران کنند. باید این اطمینان را داد که خیلیها حاضرند جانشان را فدای ایران کنند ولی سؤال این است که: چرا؟ برای چه منظوری؟ فدا کردن جان باید توجیهپذیر، منطقی و همانطور که آقای روحانی گفته؛ برای امری ارزشی ـ اعتقادی ـ ملی باشد. یعنی برای حفظ و تداوم استقلال، تمدن، شأن، منزلت و منابع ملی ایران.
آقای روحانی گفت که شرایط ممکن است به مرحلهی مهلک تبدیل شود، یعنی شرایط داخلی و خارجی برای تخریب ایران، متحد و همسو شوند. آقای روحانی در سخنرانی برای دیپلماتهای ایرانی، ترامپ را هشدار داد که «با دُم شیر بازی نکند» و از تنگههای زیادی سخن گفت که در اختیار ایران است. هر دوی این سخنهای رئیسجمهور، نگرانی و هشدار برای احتمال جنگ است. مگر اینکه رئیسجمهور از اطلاعات محرمانهی دیگری خبر دارد که ما نداریم. و آیا ایشان دیپلماسی محرمانه و علنی را طوری تلفیق میکنند که به نفع منافع ملی باشد!؟
آقای روحانی، خود را رئیس جمهوری ۸۱ میلیون نفر نامید. وی مطالب مهمی گفت ولی در سخن آقای روحانی یک استراتژی ملی برای برونرفت از وضع کنونی غایب بود. اولاً ـ اگر ایشان رئیس جمهور ۸۱ میلیون باشد، رابطهای ارگانیک بین این ۸۱ میلیون و ریاست جمهوری باید ایجاد شود و ثانیاً؛ تا از تمدن و شأن و منزلت و منابع و استقلال و امنیت ایران، به خوبی حفاظت گردد. چیزی که در هر واحد ملی دموکراتیک و پیشرفته و امن، ضروری است و اصلاً نقش توأم حاکمیت و مردم، به همین منظور است. امر مهم دیگری که آقای روحانی پیشنهاد کردند، ضرورت به کارگیری مشاوران جدید و تغییر سیاستهاست و به درستی از ایرانیان خواستند که نظرات و توصیههای خود را ارائه نمایند. در جلسهی هیأت دولت در یکی از روزهای مهرماه ۱۳۹۸، ایشان از مجلس اول سخن گفت که بهترین مجلس جمهوری اسلامی بوده است و از انتخابات مجلس اول که شورای نگهبان دخالت گسترده، مثل دورهها بعدی نداشت. رئیس جمهور، به درستی گفت که همهی گروهها در انتخابات شرکت کردند و بهترین مجلس جمهوری اسلامی شکل گرفت. این سخن را قبلاً خیلی از نمایندگان دورهی اول مجلس، از اصلاحطلب و اصولگرا، هم گفتهاند. ریاست جمهوری، هوشمندانه، داشت به اسلامگرایان تندروی ولایتی هشدار میداد که جامعه چیز دیگری میطلبد. این نوشتار، پاسخی است به درخواست ریاست جمهوری، هرچند تجربهی تلخی از پاسخ به درخواست ایشان از دانشگاهیان، در دانشگاه شهید بهشتی در مورد مذاکرات هستهای در سال ۱۳۹۲ دارم. در آن سال کسانی بودند که با مکتوباتی مستدل، مذاکره و توافق هستهای را ضروری و حیاتی دانستند ولی این اظهار نظرات منجر به ساختن پروندههایی توسط وزارتخانهای شد که زیرمجموعهی خود ایشان میباشد و زندان و بیماری به «ارمغان» داشته و حتی نزدیک شدن مرگ. تجربهی شخصی من است.
طنزی است که برای بخشی از حاکمیت در مورد کسانی که متفاوت با آنها فکر میکنند، ولی عمیقاً دلسوز و طرفدار مصالح و منافع و امنیت ملی هستند، مصداق دارد. این طنز عبارت است از:
حاکمی به مردمش گفت: صادقانه مشکلات را بگویید. حسنک بلند شد و گفت: گندم و شیر که گفتی چه شد؟ مسکن چه شد؟ کار چه شد؟ حاکم گفت: ممنونم که مرا آگاه کردی، همه چیز درست میشود… یکسال گذشت و دوباره حاکم گفت: صادقانه مشکلاتتان را بگویید. کسی چیزی نگفت. از میان جمع یک نفر زیر لب گفت: حسنک چه شد؟
در چهل سال گذشته، این طنز بخشی از واقعیت جامعهی ما بوده است.
مقدمه: بدیهیات
۱- علاوه بر سخنان اخیر آقای روحانی؛ مسوول قوهی دیپلماسی ایران در اتاق تجارت، صنعت و… تهران گفت که در تهدید خارجی: «هدف ایران است» و «راههای تنفس ما را بستهاند.» او، «وحدت را مهمتر از آب و هوا دانست.» در تأیید سخنان آقای دکتر ظریف که چند بار تکرار کرد که اسرائیل «ایران بزرگ» را برای امنیت خود خطرناک میبیند، من، نیز بارها گفتهام که طرح فروپاشی و تقسیم ایران در دستور کار جناحی از حاکمان امریکا بوده و برنارد لویس صهیونیست ضدایرانی هم گفته بود که: «تجزیه ایران اولین اولویت اسرائیل است.»
حال میگویند که فرآیند فروپاشی ایران و جمهوری اسلامی را باید دو مرحلهای کنند:
– مرحله اول از کار انداختن اصلاحات یعنی قدرت دفاعی و اصلاحی و بازسازی جامعه. چیزی که در اسفند ۱۳۹۸ تحقق یافته و اصلاحطلبان دوم خردادی زمینگیر و اصلاحطلبان ۱۳۸۸ در حصرند.
– مرحله دوم فروپاشی جمهوری اسلامی و حتی ایران با تلفیق حامیان خارجی و عوامل داخلی.
میدانیم که اصلاحات را نیروهای رقیب داخلی اصلاحات، بدون تحلیل کارشناسی و فقط به دلیل قدرت شبهقانونی و تداوم برتری خود از کار انداختند؛ هرچند در اصلاحات هم نقاط ضعف و اشتباه کم نبود ولی اینکه نیروهای داخلی ضداصلاحات، مشکل معرفتی داشتند یا بر پایهی منافع محدود ـ در مقابل منافع ملی ـ خود دست به اینکار زدند و یا در کانالهای طراحی شدهی «جبههی متحد ضدایران»، هدایت شدند، در نتیجهی کار فرقی نکرد. آینده که اطلاعات دقیق منتشر شود؛ واقعیت را روشن خواهد کرد. اینکه به قول حضرت آیتاله سیدمصطفی محقق داماد «جهل مقدس» بوده است یا اجرای طراحیها و توطئههای جبهه متحد ضدایرانی، یا تلفیقی از این دو تفاوتی نمیکند. آنچه حلقوم ما را میفشارد، بحرانهای کنونی است که نتیجه عملکردهاست. سردرگمی اصلاحطلبان و فقدان یک استراتژی مؤثر، هم حکایت از این امر دارد. نهادهای تحقیقاتی بینالمللی ادعا میکنند که جمهوری اسلامی مبالغ بسیار زیادی در طرح هستهای خود خرج کرده است. اینکه این ادعّاها درست یا اغراقآمیز، فرقی نمیکند ولی مسلم است که یک بحث علمی ـ کارشناسی و یک تصمیم ملی نداشتهایم که آیا برق هستهای برای ایران اقتصادی ـ زیست محیطی هست یا خیر. اینکه ما به تکنولوژِی هستهای مسالمتآمیز برای درمان و بهداشت و صنعت و کشاورزی و خدمات احتیاج داریم و باید آن را توسعه دهیم، کسی شک ندارد ولی تولید برق هستهای در شرایط ایران غیرقابلتوجیه است. «جبهه متحد ضد ایران»، به نظر میرسد، که در مرحله اول ـ از کار انداختن اصلاحات ـ با انتخابات مجلس یازدهم به توفیق نزدیک شدهاند. مردم در تظاهرات و شعارهای پس از ۱۳۹۶ و بعد در آبان ۱۳۹۸ دیگر از میرحسین و کروبی و خاتمی سخنی نمیگویند! جبهه مقابل اصلاحات در داخل خوشحال نباشد بلکه باید احساس خطر و غبن کند که جبههی اصلاح و ایمنسازی جامعه را زمینگیر کردهاند تا «جبهه متحد ضدایران»، مرحلهی دوم کارش را شروع کند. جبههی ضداصلاحات داخلی باید بداند که مقصر اصلی، «جبهه متحد ضد ایران» نیست. مگس روی زخم مینشیند. این زخمها را کیها تولید کردهاند؟!
اصلاحطلبانی چون قائم مقام، امیرکبیر، مدرس، مصدق، منتظری، طالقانی، میرحسین، کروبی و خاتمی، بازرگان، سحابیها که به حصر و حبس و بعضی به مرگ فرستاده شدهاند تا اصلاحات انجام نشود و ظاهراً طرف مقابل داخلی توفیق یافته است. در واقع استعمار و امپریالیسم و امروز امپراطوری امریکا توفیق یافتهاند. مصدق در شهریور ۱۳۴۴ در نامهای به دختر دائیش آرزوی مرگ کرد که ده سال از قلعهی احمدآباد خارج نشده است و جرم خود را «عدم تسلیم به هوا و هوس دیگران» گفت و غمانگیزترین جملهای که از زبان این قهرمان مردمدوست جهانسوم و پیشتاز مبارزات استعمارزدهگان قرن بیستم میشنویم جملهای است که به پزشک خود که قول میدهد که هفته آینده خبر خوشی از نتیجه معاینات خود را خواهد آورد، این است که «خبر خوش شما این باشد که بیماری من سرطان است»! و آقای کروبی رفع حصر را به عزرائیل وابسته میداند! حتماً بزرگان دیگر هم در نجواهای محرمانهی خود با خداوند، چیزهایی چنین غمانگیز گفتهاند. و امروز در ارشیو ملی امریکا (کامبیز فتاحی ۱۴ فوریه ۲۰۱۸) سندی پیدا شده است که آیتالله کاشانی، چند سال بعد از کودتا که با شاه اختلاف پیدا کرد به آیزنهاور نامهای نوشت و از شاه شکایت کرد، یعنی پشیمانی از مشارکت در کودتا و اعتماد به جبههی ضداصلاحات دکتر مصدق و گله از نگرفتن مزد، در حالیکه در دیدارهای خود با دیپلماتهای امریکا در قبل از کودتا (با جرالد دوهر)، خواهان کمک سری از امریکا شده بود تا ابتدا یک «دولت ملی» به رهبری خودش در ایران تشکیل دهد و سپس جهان اسلام را علیه کمونیسم متحد کند!! سادهاندیشی محض. این نمونههای تاریخی را گفتم تا هم آنهایی که دل به وعدههای آمریکاییها خوش کردهاند، بدانند که «آلت فعل» هستند و تاریخ مصرف دارند و به جبههی ضداصلاحات داخلی یادآوری کنم که توهم دارند و قربانی خواهند شد و به قول آقای ظریف، همه در یک کشتی هستیم. باید بپذیریم که در چهل سال گذشته هیچ جناحی سود نبرده است. آیا روحانیت حاکم سود برده است؟ آیا جنگطلبان داخلی که تروریسم را در دهه ۱۳۶۰ شروع کردند سود بردهاند؟ آیا جناح سرکوبگر دهههای گذشته، سود بردهاند؟ اگر تاریخی و ارزشی نگاه کنیم، خیر! هیچکدام. ولی یک چیز روشن است؛ جهانخواران که فکر میکردند انقلاب ایران به رهبری یک روحانی، ممکن است بدیلی برای نظام سرمایهداری باشد و ایرانی مستقل ایجاد کند و مصمم بودند که آن را خنثی کنند، قطعاً سود بردهاند و بر سادگی و یا خیانت بعضی از ماها هنوز، قهقهه میزنند.
۲- چهل سال است که عملاً درگیر جنگ در داخل و خارج هستیم. حاکمیت با همهی اقشار اجتماعی درگیر بوده است، با احزاب و سازمانهای سیاسی، نهادهای مدنی، زنان، دانشجویان، کارگران، معلمان، اصناف، دراویش، اهل تسنن، طرفداران محیطزیست، بهائیان، محیطزیست، آب، خاک، جنگل، مرتع و… هدف درگیری بودند و از خارج؛ از جنگ نظامی تا ترور دانشمندان هستهای و جنگ، تحریمهای اقتصادی، صنعتی، پزشکی، علمی و جنگ سایبری (فیلم مستند BBC یکشنبه ۶/۳/۹۷) داشتهایم و بوش پسر در ۲۰۰۸ بودجهی کلانی برای جنگ سایبری اختصاص داد و سیا و اسرائیل علیه ایران در آن فعال بوده و هستند. همانطور که گفته شد، سعید امامی در سخنرانی دانشگاه همدان در سال ۱۳۷۵ همه چیز را روشن کرد. در این چهل سال، آنچه فراموش شده توسعه و پیشرفت مملکت و آنچه پدیدار شده، بحرانهای کنونی است. اگر این روش ادامه داشته باشد، معلوم نیست چند ده سال دیگر باید شرایطی بدتر از چهل سال گذشته، داشته باشیم! آن هم بدون یک ایران متحد. به عراق و افغانستان و لیبی نگاه کنیم. ترکیب «استقلال ـ مردمسالاری ـ امنیت عمومی حاکمیت و مردم» برای توسعهی هر کشوری انفکاکناپذیرند. هر کدام از این سهپایه که غایب باشد، کار عیب میکند و جامعه ناپایدار میشود. اخیراً، در انتخابات مجلس یازدهم حاکمیت وسیعتر از گذشته در حیطهی محدود مجاز ـ اصلاحطلبان ـ از کاندیداها سلب صلاحیت کرد. مشهود است که قصد دارند مجلس و ریاست جمهوری آینده، مطمئناً خودی باشند. این تمرکز قدرت خودی، احتمالاً، به دو منظور است: یا نگران انتخاب رهبری آینده هستند و یا قصد درگیری با خارج و داخل دارند.
بعضی از «تئوریسین»های نزدیک به حاکمیت از یک درگیری «محدود» با امریکا و متحدینش سخن گفتهاند. از طرف دیگر، اعتراضات داخلی هم به احتمال زیاد دوباره سربرآورند و بازداشتهای گسترده، پیش خواهد آمد که شایعاتی مطرح میشوند که تخلیه زندان اوین از زندانیان را جا باز کردن برای بازداشتیهای آینده میدانند. این اقدامات، نشان از تنگتر شدن فضای سیاسی میدهد که بسیار نگرانکننده است. راه نجات از این وضع چیز دیگری است:
۳- بخشایش ملی، آشتی ملی، تفاهم ملی؛ توسعهی ملی
شرایط ایران با وضوح کامل، واقعیتی انکارناپذیر از انشقاق ملی را نشان میدهد. این نوشتار قصد مقصریابی و متهم کردن افراد یا گروههایی را ندارد. هدف، جستجوی راهکاری است تا این انشقاق رفع و رجوع و منجر به آشتی ملی و تفاهم ملی گردد تا امکان توسعهی ایران فراهم شود. راهحل آن چیزی است که گاندی بزرگ در هند و ماندلای کبیر در آفریقای جنوبی و پادشاه جوان مراکش، پس از مرگ پدرش، عمل کردهاند و نتیجه گرفتهاند. تخاصم گروهها با هم و حاکمیت با گروهها را به تفاهم و دوستی و سازندگی مملکت خود تبدیل کردهاند. برای این منظور:
الف ـ گذشته فراموش شدنی نیست، ولی بخشیدنی است. به قول گاندی بپذیریم که «عدم خشونت قانون نوع انسان است، همچنانکه خشونت، قانون جانوران است. ما باید از گناه نفرت داشته باشیم نه از گناهکار.» به قول دکتر هما کاتوزیان دست از چرخهی معیوب؛ شورش ـ سرنگونی ـ استبداد ـ شورش… که در ۲۵۰۰ سال گذشته، فعال بوده است، در قرن ۲۱، برداریم.
ب ـ برای تحقق این منظور باید بپذیریم که هیچ گناهکاری، کیفر نخواهد دید. هیأتی از وکلا و قضات بیطرف به شکایتها رسیدگی خواهد کرد. اقرار به عمل گناه، بخشودگی را به همراه خواهد داشت. شامل حال همه خواهد شد. این عمل باعث خواهد شد که از ترس کیفر، گنهکاران بر طبل خشونت نکوبند و روشهای گذشته را ادامه ندهند و با اصلاحات مخالفت نکنند.
ج ـ یک صندوق ملی و از بودجه عمومی، به قربانیان خسارت تعیین شده توسط هیأت رسیدگی کننده را پرداخت خواهد کرد. از قربانیان، اعادهی حیثیت خواهد شد. از هر طرف که باشند. همه، یکدیگر را خواهند بخشید.
د ـ یک آرشیو ملی از این پروندهها برای عبرت آیندگان ایجاد خواهد شد. این فرآیند، مجریان چهل سال گذشته را از ترس انتقام، خواهد رهانید و از عکسالعمل باز خواهد داشت و تداوم روشهای گذشته را، قطع خواهد کرد. کسانی که از وضع کنونی، سود مالی میبرند، به حاشیه رانده خواهند شد.
۴- عملکردها و توطئههای غرب علیه انقلاب روشن و مستند هستند؛ نقش غرب در جنگ تحمیلی، حمایت از تروریسم داخلی، تشکیل سازمانهای بنیادگرای طالبان و داعش، تحریمهای گسترده و متنوع و… برای مهار، سرکوب و زمینگیر کردن حاکمان کنونی انقلاب و جمهوری اسلامی، بودهاند. عملکرد جمهوری اسلامی در داخل، باعث شده است که امروز حقانیت انقلاب و حقوق مردم ایران و توطئههای غرب، گم شوند و فراموش گردند. برای بازیابی حقانیت انقلاب و حقوق مردم ایران، باید فعال شد.
ادامه دارد