آوای توحید
فردا (جمعه یازدهم دی ماه)، سالروز انتشار نامه امام خمینی رضوانالله تعالی علیه خطاب به میخائیل گورباچف است. نامه معروف و تاریخی امام خمینی «ره» خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رئیسجمهور شوروی سابق را کمتر صاحب نظر و سیاستمداری است که ندیده یا نخوانده باشد. نامه مهمی که محورهای اصلی آن دعوت از رهبر یکی از ابرقدرتهای وقت جهان به توحید و یکتاپرستی و لزوم توجه به جهان آخرت و جهان پس از مرگ است و همچنین در این نامه پیشبینی مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز زمامداران بلوک شرق از اتکا به غرب پس از فروپاشی نظام سوسیالیستی – کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی مورد تاکید قرار گرفته است.
نامه امام خمینی به صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی در شرایطی فرستاده شد که هنوز این کشور به عنوان یک مجموعه و قطب جهانی برقرار بود و جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدایی شرق و غرب فرو نریخته بود و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و همچنین بر مقدرات مردم در جمهوریهای تحت سلطه آن کشور همچنان برقرار بود. با این حال امام خمینی در نامه عبرتآموز و تاریخی خویش به گورباچف، سخن از صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم به میان آورد و او را از روی آوردن به غرب برای حل مشکلات فراروی اتحاد جماهیر شوروی برحذر داشت.
بسیاری از صاحبنظران مسائل سیاسی و بین المللی، گرفتاریهای فراوان امروز روسیه را عدم توجه رهبران آن کشور به هشدارها و انذارهای امام خمینی در آن نامه تاریخی میدانند و امروز اگر رهبران کاخ کرملین ناتو را دشمن اصلی روسیه میخوانند به آن جهت است که به توصیههای مهم امام خمینی در 27 سال پیش توجه کافی نکردند و پس از فروپاشی شوروی امید به غرب بستند و در دام آن گرفتار آمدند.
روز 11 دی ماه سال 1367 که مصادف با اول ژانویه سال1989 میلادی بود، سالروز انتشار نامه امام خمینی«ره» به گورباچف است. با توجه به اهمیت این نامه تاریخی و پیشبینیهای صورت گرفته در آن که نشات گرفته از هوش سرشار و درایت و تسلط امام خمینی بر تحولات سیاسی و بینالمللی جهان بود، متن کامل این پیام جهت بازخوانی وتوجه و تعمق بیش از پیش باز نشر میشود.
* * *
متن کامل نامه امام خمینی به گورباچف چنین است: (1)
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای گورباچف ! صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس میشود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان خصوصا در رابطه با مسائل شوروی در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشا تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پارهای از مشکلات مردمتان باشد ولی به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود قابل ستایش است و اگر به فراتر از این مقدار فکر میکنید اولین مسئلهای که مطمئنا باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایی» و «دینزدایی » از جامعه که تحقیقا بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است تجدیدنظر نمایید; و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند; چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است دنیای غرب هم در همین مسائل البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است. جناب آقای گورباچف باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهند کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدا هستی و آفرینش است.
جناب آقای گورباچف برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد; چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست ; چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است به در آورد.
حضرت آقای گورباچف ممکن است شما اثباتا در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبهها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید; ولی خود میدانید که ثبوتا این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد; و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جدا میخواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایههای پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان میتپد هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که صدای شکستن استخوانهایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است مصرف کنند.
آقای گورباچف وقتی از گلدستههای مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ «الله اکبر » و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت صلیالله علیه و آله و سلم به گوش رسید تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را « حس » دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمیدانند. قهرا جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه میدانند. در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از « حس و عقل » میباشد و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم میباشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده ندارد میتواند موجود باشد. وهمانطور که موجود مادی به « مجرد » استناد دارد شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است. قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد میکند و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده میشد. لن نومن لک حتی نریالله جهره (2) میفرماید: لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر. (3) از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم که از نظر شما اول بحث است اصولا میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه بخصوص فلاسفه اسلامی بیندازم. فقط به یکی دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم میتوانند از آن بهرهای ببرند بسنده میکنم. این از بدیهیات است که ماده و جسم هر چه باشد از خود بیخبر است. یک مجسمه سنگی یا مجسمه مادی انسان هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است. در صورتی که به عیان میبینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خود آگاه است. میداند کجاست ; در محیطش چه میگذرد; در جهان چه غوغایی است. پس در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمیمیرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق میخواهد. و شما خوب میدانید که انسان میخواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست فطرتا مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست فطرتا مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم گرچه خود ندانیم. انسان میخواهد به « حق مطلق » برسد تا فانی در خدا شود.اصولا اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها تحقیق کنید میتوانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه به نوشتههای فارابی (4) و بوعلی سینا(5) رحمتالله علیهما در حکمت مشا مراجعه کنند تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است معقول است نه محسوس ; و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد معقول است نه محسوس و نیز به کتابهای سهروردی (6) رحمتالله علیه در حکمت اشراق مراجعه نموده و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس میباشد نیازمند است ; و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتعلهین (7) رضوانالله تعالی علیه و حشرهالله مع النبیین والصالحین مراجعه نمایند تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده ; و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمیکنم و از کتب عرفا و بخصوص محی الدین ابن عربی (8) نام نمیبرم ; که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویا دست دارند راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.
جناب آقای گورباچف اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات از شما میخواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک میدانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمیکنید که مذهب مخدر جامعه است. (9) راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است آری مذهبی که وسیله شود تا سرمایههای مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیراسلامی در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست ; بلکه مذهبی است که مردم ما آن را « مذهب امریکایی » مینامند.
در خاتمه صریحا اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی میتواند خلا اعتقادی نظام شما را پر نماید. و در هر صورت کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری روابط متقابل معتقد است و آن را محترم میشمارد. والسلام علی من اتبع الهدی.
11/10/1367
روحالله الموسوی الخمینی
پانوشت ها:
1 ـ صحیفه امام ج 21 ص 220 1
2 ـ بخشی از آیه 55 سوره بقره: قوم حضرت موسی به ایشان گفت: « ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خدا را آشکارا ببینیم. »
3 ـ سوره انعام آیه 103: « او (خدا) را هیچ چشمی درک نمیکند و او بینندگان را درک میکند و او نامرئی و آگاه است. »
4 ـ ابونصر فارابی (فوت 339 هـ ق) از بزرگترین فیلسوفان ایرانی است. او زبان عربی و فلسفه را در بغداد قرار گرفت و کتابهای ارسطو را مطالعه کرد. پس از آن به حلب و دمشق رفت و به تالیف پرداخت. فارابی به سبب شرحی که برآثار ارسطو نوشته است به « المعلم الثانی » مشهور شده است و مقام او را بعد از ارسطو قرار دادهاند. فارابی در همه علوم عهد خود استاد و صاحب تالیف است.
5 ـ شیخ الرئیس ابوعلی سینا (فوت 428 هـ ق) پزشک و فیلسوف و نویسنده ایرانی که مقام وزارت داشت از بزرگترین حکیمان و عالمان جهان به شمار میآید. سینا آثار متعددی دارد و در حدود 240 کتاب و رساله از او نام میبرند که بسیاری از آنها به زبانهای مختلف ترجمه شده است. از معروفترین آثار او کتاب شفا قانون اشارات نجات و دانشنامه علایی است. ابوعلی سینا در علوم حکمت و فلسفه و طب و ریاضی استادی داشت.
6 ـ شیخ شهاب الدین سهروردی (مقتول به سال 587 هـ ق) از بزرگترین فیلسوفان ایران است. در شهر «سهرورد» متولد شد و نزد شیخ مجدالدین جبلی استاد فخر رازی حکمت و فقه آموخت و در فنون فلسفه استاد گشت. چون در بعضی موارد نظر سهروردی با عقاید قدما اختلاف داشت و اصطلاحات دین زرتشت را به کار میبرد او را به الحاد متهم کردند و همین امر باعث شد که علمای حلب صلاح الدین ایوبی فرمانروای مصر و شام را به قتل او وادار سازند. شهاب الدین سهروردی فیلسوفی عارف و صاحب 49 کتاب و رساله است.
7 ـ صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا (فوت 1050 هـ ق) از فیلسوفان و حکیمان قرن یازدهم در شیراز متولد شد و پس از مرگ پدر به اصفهان سفر کرد و نزد میرداماد و شیخ بهایی به تحصیل پرداخت. پس از آن چند بار به زیارت مکه رفت. ملاصدرا افکار فلسفی دقیق داشت و تالیفاتش در حکمت، مرجع و ماخذ اهل علم بوده است. مهمترین آثار او به زبان عربی است. ملاصدرا را میتوان از افتخارهای عصر صفویه به شمار آورد.
8 ـ محی الدین بن عربی یکی از بزرگترین حکما و فلاسفه اسلامی است که آثار او به عنوان ماخذ و منبع مورد استفاده فلاسفه و حکمای بعد از او قرار گرفته است.
9 ـ لنین پایه گذار کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی دین را افیون جامعه میدانست که بعدا این نظریه حتی از سوی خود کمونیستها نیز باطل اعلام گردید.
*جناب آقای گورباچف؛ برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست
* امام خمینی خطاب به گورباچف: جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی میتواند خلا اعتقادی نظام شما را پرنماید
*آقای گورباچف؛ از شما میخواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد