زن جوان گفت: ساعت ۸ و نیم شب بود که زنگ در خانهمان را زدند. ما در طبقه دوم برجی در زعفرانیه زندگی میکنیم. پشت در سرایدار ساختمان بود که برای گرفتن زباله آمده بود. از آنجایی که هر شب در همین بازه زمانی او به مقابل آپارتمان میآمد، در را باز کردم. اما به محض باز کردن در، ناگهان چهار مرد که صورتهایشان را با نقاب پوشانده بودند به همراه سرایدار در مقابل درظاهر شدند.