قسمت ۲۲/ چه شد که از تحصیل طبابت منصرف شدم؟
در سال ۱۳۱۰ ق، چون وبا مرتفع شد و مدرسهی دارالفنون از حال تعطیل به در آمد پدرم به صوابدید یکی از دوستانش مرحوم حاجی نجمالدوله که معلم کل ریاضیات درالفنون بود مرا شاگرد رسمی آن مدرسه قرار داد، به این نیت که تحصیل علم طب کنم تا محتاج به خدمت دولت نباشم... مختصر مدت سه چهار سال هم عمر مصروف خواندن کتابهای طبی شد... دریافتم که در ایران اسباب تحصیل طب فراهم نیست و باید به اروپا رفت، ولی استطاعت نداشتم. سنم نیز بالنسبه بالا رفته، پدرم هم پیر شده و در نگاهداری عائله محتاج به معاضدت من شده بود. این بود که از طبابت منصرف شدم.